اجرای خصوصی - استاد محمدرضا شجریان - استاد مجید درخشانی و استاد جمشید عندلیبی
نسیم صبح فروردین ۱۳۷۶

دو اجرای خصوصی به تاریخهای 2 و 18 فروردین سال 1367 در مانتز
آن يار کزو خانه ي ما جاي پري بود
سر تا قدمش چون پري از عيب بري بود
دل گفت فروکش کنم اين شهر به بويش
بيچاره ندانست که يارش سفري بود
تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد
تا بود فلک شيوه ي او پرده دري بود
منظور خردمند من آن ماه که او را
با حسن ادب شيوه صاحب نظري بود
از چنگ منش اختر بدمهر به در برد
آري چه کنم دولت دور قمري بود
عذري بنه اي دل که تو درويشي و او را
در مملکت حسن سر تاجوري بود
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد
باقي همه بي حاصلي و بي خبري بود
خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرين
افسوس که آن گنج روان رهگذري بود
خود را بکش اي بلبل از اين رشک که گل را
با باد صبا وقت سحر جلوه گري بود
*******
ياد باد آن که سر کوي توام منزل بود
ديده را روشني از خاک درت حاصل بود
در دلم بود که بي دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که که سعي من و دل باطل بود
دوش بر ياد حريفان به خربات شدم
خم مي ديدم خون در دل و پا در گل بود
بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق
مفتي عقل در اين مساله لا يعقل بود
راستي خاتم فيروزه بواسحاقي
خوش درخشيد ولي دولت مستعجل بود
ديدي آن قهقهه کبک خرامان حافظ
که ز سرپنجه شاهين قضا غافل بود
دوم فروردین
خبرت خرابتر کرد جراحت جدايي
چو خيال آب روشن که به تشنگان نمايي
تو چه ارمغاني آري که به دوستان فرستي
چه از اين به ارمغاني که تو خويشتن بيابي
بشدي و دل ببردي و به دست غم سپردي
شب و روز در خيالي و ندانمت کجايي
دل خويش را بگفتم چو تو دوست ميگرفتم
نه عجب که خوبرويان بکنند بيوفايي
سخني که با تو دارم به نسيم صبح گفتم
دگري نميشناسم تو ببر که آشنايي
من از آن گذشتم اي يار که بشنوم نصيحت
برو اي فقيه و با ما مفروش پارسايي
چه کنند اگر تحمل نکنند زيردستان
تو هر آن ستم که خواهي بکني که پادشايي
در چشم بامدادان به بهشت برگشودن
نه چنان لطيف باشد که به دوست برگشايي
تو که گفتهاي تأمل نکنم جمال خوبان
بکني اگر چو سعدي نظري بيازمايي
********
تو از هر در که بازآيي بدين خوبي و رعنايي
دري باشد که از رحمت به روي خلق بگشايي
ملامتگوي بيحاصل ترنج از دست نشناسد
در آن معرض که چون يوسف جمال از پرده بنمايي
تو صاحب منصبي جانا ز مسکينان نينديشي
تو خواب آلودهاي بر چشم بيداران نبخشايي
********
يارم به يک لا پيرهن خوابيده زير نسترن
ترسم که بوي نسترن مست است و هشيارش کند
اي آفتاب آهسته نه پا در حريم يار من
ترسم صداي پاي تو خواب است و بيدارش کن
دانلود از لینک زیر
دانلود از اینجا
یا
http://www.mediafire.com/file/u84la5ao5nc1z1h/Nasime_Sobh_-_Shajarian,_Derakhshani_&_Andalibi_[_www.ali-bayat.blogfa.com_].rar
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: <-TagName->